با سلام
امیدوارم هر جا که هستید خوشحال و سر حال به زندگی خود ادامه بدهید.
یک موضوع عجیب و جالبی که امروز ذهنم را درگیر خود کرده است این است که ما هر چه به جلو میرویم بیشتر دلمان برای گذشته خودمان تنگ می شود از دلایلی که میتوان به آن اشاره کرد این است که موفقیت های گذشته آدم را گول میزنند گاهی!
گاهی هم از آنچه که در آینه آینده خود میبینیم می هراسیم و برای فرار از آن روشی به مانند روش های گذشته را به پیش میگیریم چون آنها یک بار جواب داده اند و انتظار می رود بار دیگر هم جواب دهند از اینها که بگذریم میرسیم به آنجایی که میخواستم بگویمش ؛ تاثیر تکنولوژی بر زندگی ما به گونه ای بوده که بعضی اوقات آدم به آنها لعنت می فرستد که چرا اینگونه شد چیزی که قرار بود فاصله بین انسان ها را از بین ببرد چرا اکنون بین آنها فاصله انداخته؟
البته این راه هم بگویم که مثال الان من به ماننده مثال رطب خورده منع رطب کی کند است چون خودم از این راه با بقیه ارتباط میگیرم ، اما این روز ها از آنها زده شده ام و به ماننده اصل خود بازگشته ام و دوست دار ارتباط فیزیکی هستم ، از دیدن انسان ها لذت می برم از همکلام شدن با آنها نه از هم چت شدن با ایشان
می بینید؟ حتی خود من هم دنبال گذشته موفقی هستم که داشتم من در گذشته ارتباط خیلی زیادی با افراد می گرفتم و از معاشرت با آنها لذت می بردم اما اکنون.....نشسته ام در گوشه ای برای کسی مینویسم که نمی بینمش ، عکس کسانی را میبینم که نمیشناسمش ، به شیرین کاری کسانی میخندم که تا به حال خندیدنشان را ندیدم و این است زندگی در قرن بیست و یکم.
قبلا یادم می آید اگر برای کسی ایمیل میزدیم تا دو ساعت نهایتا سه ساعت بعد از آن به ایمیل ما جواب می داد و آنقدر ذوق میکردیم که توانستم از این طریق با یکدیگر ارتباط بگیریم هم اکنون صندوق ورودی ایمیل ها پر شده است و همه به دنبال نامه های دست نوشته میگردند و این نوستالژی قدیمی و حذف نشدنی همه را به ذوق وا می دارد مخصوصا اگر مضمون آن عاشقانه باشد و گلبرگ های خوشبو آن را تزئین کرده باشد.
احساس می کنم گاهی اوقات پیشرفت همیشه خوب نیست....